کد خبر: ۷۶۳۴
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۴
همکاری نیروهای وابسته به ائتلاف سعودی با نیروهای القاعده برای عقب راندن ارتش و کمیته مردمی انصارالله در بلندمدت نه تنها امنیت یمن و تنگه باب المندب را به خطر می اندازد بلکه حتی می تواند کل شبه جزیره عربستان را نیز ناامن کند؛ مساله ای که باید جامعه بین المللی فکری برای آن کند.

تقسیم کار القاعده و عربستان در یمن

به گزارش خبرنگار آرانیوز، گزارش داده نیروهای القاعده کنترل بخش هایی از شهر عدن و به ویژه محله «التواهی» را که بندر اصلی عدن نیز در آن جا واقع شده است، در دست گرفته اند و پایگاه ارتش در این شهر را به اردوگاه آموزشی نیروهای خود تبدیل کرده اند.
هفته گذشته در حمله مشترک نیروهای وابسته به «عبدربه منصور هادی» رییس جمهوری مستعفی و فراری یمن، نیروهای ویژه امارات متحده عربی و نیروهای القاعده شهر عدن از کنترل ارتش و نیروهای وابسته به کمیته مردمی انصارالله خارج شد.
خروج ارتش و کمیته مردمی انصارالله از عدن در حالی اتفاق افتاد که چند روز پس از آن مردم با تعجب شاهد عبور خودروهای القاعده و پرچم های سیاه آن ها در برخی مناطق این شهر بودند که خبر از تسلط القاعده بر برخی از مناطق می داد.
تسلط القاعده بر عدن این پرسش را به ذهن متبادر می کند که چه نسبتی بین ائتلاف سعودی و نیروهای منصورهادی با نیروهای القاعده در یمن وجود دارد و این امر چه خطراتی برای امنیت یمن و همچنین امنیت منطقه ای و بین المللی در پی خواهد داشت؟
از سال های پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001میلادی (1380 خورشیدی)، القاعده سعی کرده است حضور خود در یمن را تقویت کند و این کشور را به خانه دوم خود پس از افغانستان تبدیل کند. این هدف در دوران حکومت «علی عبدالله صالح» رییس جمهوری پیشین یمن، با وجود حملات دولت به پیش رفت. اما تحولات چند سال اخیر در یمن و به ویژه تجاوز عربستان به این کشور که منجر به بی ثباتی در یمن شده، فرصت تازه ای در اختیار القاعده قرار داده است که پایگاه های خود را در یمن تقویت کند.
در این زمینه و در پی ناآرامی های پس از تجاوز عربستان، القاعده ی یمن که حضوری سنتی در استان «حضرموت» دارد توانست در فروردین ماه بر بندر «مکلا» در شرق یمن مسلط شود و به تقویت حضور خود در این بخش از یمن بپردازد.
مساله ای که در این میان از اهمیت بالایی برخوردار است، اتحاد طبیعی القاعده و عربستان در تحولات اخیر یمن و برای مقابله با ارتش و کمیته مردمی انصارالله است. به همین دلیل باید گفت القاعده تنها نیرویی است که بیشترین بهره را تاکنون از حملات ائتلاف سعودی به یمن برده است.
در تایید این ادعا باید گفت، عربستان سعودی از آغاز تجاوز خود به یمن تاکنون هیچ حمله ای به مواضع القاعده در حضرموت و بندر مکلا نداشته است؛ این در حالی است که در دیگر مناطق، مردم یمن از حملات جنگنده های ائتلاف سعودی در امان نیستند. همچنین، نیروهای منصور هادی –که از سوی ائتلاف سعودی پشتیبانی هوایی و تسلیحاتی می شوند- در استان «شبوه» در کنار نیروهای القاعده علیه ارتش و کمیته مردمی انصارالله می جنگند.
این در حالی است که در دیگر مناطق، مردم یمن از حملات جنگنده های ائتلاف سعودی در امان نیستند. این امر منجر به این شده است که بسیاری از مردم مناطق جنوبی برای در امان ماندن از این حملات به استان حضرموت و شهر مکلا پناهنده شوند و این فرصتی است برای القاعده برای جذب نیروی های تازه. همچنین این که، بندر مکلا در شرایطی که دیگر بندرهای یمنی در محاصره ائتلاف سعودی هستند و مورد حمله جنگنده های این ائتلاف واقع می شوند، به مکانی برای ارتباط با خارج تبدیل شده است.
عربستان بی میل نیست که القاعده موضعی قوی در جنوب داشته باشد تا از این راه بتواند با ایجاد یک اتحاد طبیعی با القاعده، در کنار نیروهای منصور هادی با ارتش و نیروهای کمیته مردمی انصارالله بجنگد. این فرض به ویژه زمانی تقویت می شود که در نظر داشته باشیم عربستان از مدت ها پیش در صدد کنترل بر استان حضرموت یمن بوده است تا از این راه بتواند بدون نیاز به تنگه باب المندب یا تنگه هرمز به اقیانوس هند دسترسی داشته باشد.
عقب راندن ارتش و نیروهای کمیته مردمی انصارالله در همراهی با القاعده ای که کنترل استان حضرموت را در دست دارد راه را برای تقویت حضور و نفوذ عربستان در مناطق جنوبی یمن مهیا می کند.
این مساله به یک تناقض بزرگ در راهبرد آمریکا برای مبارزه با القاعده تبدیل شده است. از یک سو آمریکا از تجاوز عربستان به یمن پشتیبانی های لجستیکی و اطلاعاتی می کند و از سوی دیگر، عربستان برای دستیابی به اهدافش با القاعده وارد یک اتحاد طبیعی شده است؛ امری که با راهبرد مبارزه با تروریسم آمریکا در تضاد است.
اما مساله ای که در این میان اهمیت زیادی دارد و متاسفانه در فضای پر التهاب کنونی در یمن از آن غفلت شده، پیامدهای منفی گسترش القاعده برای صلح و امنیت منطقه ای و جهانی است. امری که باید به آن توجه داشت این است که حفظ بلندمدت امنیت دریای سرخ و غرب اقیانوس هند نیازمند حفظ امنیت در تنگه باب المندب و به تبع آن، حفظ ثبات در یمن است.
تقویت حضور القاعده و گسترش حوزه های نفوذ آن در یک یمنِ بی ثبات می تواند امنیت تنگه باب المندب و به تبع آن امنیت دریای سرخ و غرب اقیانوس هند را به خطر اندازد. این در حالی است که بی ثباتی در یمن می تواند به گسترش بی ثباتی در کل شبه جزیره عربستان بینجامد و فضا را برای حضور گروه تروریستی داعش فراهم کند.
باید تاکید شود که هرچند در شکل گیری بحران، ممکن است مرحله شروع بحران در کنترل کسانی باشد که این بحران را ایجاد می کنند، اما به دلیل مداخله متغیرهای گوناگونی که در طول بحران وارد بازی می شوند، ادامه بحران و پایان دادن به آن از کنترل بازیگران دخیل خارج می شود و ابعاد تازه ای به خود می گیرد که حتی می تواند بر خلاف منافع همه باشد.
همکاری با القاعده نیز به همین صورت است و می توان آن را به بازی با آتش تشبیه کرد که تر و خشک را با هم می سوزاند.
همین سوء محاسبات بود که منجر به گسترش داعش در عراق و سوریه شد و بمب گذاری ها و حملات این گروه در کویت، فرانسه، عربستان، ترکیه و تونس نشان داد که هیچ کشوری از گزند تهدیدات آن در امان نیست. در حالی که برخی از کشورها تلاش داشتند از این گروه برای فشار بر رقبا و دست یابی به اهداف کوتاه مدت خود دست یابند.
بنابراین باید توجه داشت که همکاری با گروه های تروریستی مانند القاعده برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت می تواند امنیت –که یک هدف بلند مدت است- منطقه ای و حتی جهانی را مختل کند.

نظرشما
پربازدیدها
آخرین اخبار