به گزارش آرانیوز، شیلی در هفته های اخیر شاهد تظاهرات میلیون ها نفر از مردم این کشور بوده است که از سیاست های دولت لیبرال به ستوه آمده اند، اما این تجمعات میلیون نفری در شیلی برخلاف تجمعات چندهزار نفری عراق در رسانه های غربی مورد سانسور واقع شد در حالیکه تظاهرات میلیونیِ اخیر مردم شیلی، یکی از بزرگترین تظاهرات در دهههای اخیر این کشور محسوب میشود، رسانههای جریان غالب جهانی ترجیح میدهد تمام وقت، به انعکاس شورشهای خیابانی عراق بپردازند. این تظاهرات در اعتراض به سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی است که سالهاست در این کشور حاکمیت دارد. شیلی محل تولد و اولین جایی از جهان بود که نئولیبرالیسم در آن به اجرا گذاشته شد.
دو سال بعد از کودتای آگوستو پینوشه، وی دست به اصلاحاتی زد که توسط یک تیم اقتصادی طراحی شده بود که در آمریکا تحت نظر میلتون فریدمن نظریهپرداز نئولیبرالیسم، تحصیل کرده بودند. آنها در شیلی با عنوان پسرهای شیکاگو شناخته میشدند. با حاکمیت پسران شیکاگو، شیلی از اقتصادی درونگرا به اقتصادی آزادسازی شده و ادغام شده در اقتصاد جهان تبدیل شد که نیروهای بازار برای هدایت بیشتر تصمیمات اقتصادی، آزاد گذاشته شده بودند. میلتون فریدمن دو سال پس از کودتا در ۱۹۷۵ با پینوشه ملاقات کرد و ژنرال از او خواست در نامهای نظرش را راجع به اقتصاد شیلی بنویسد. میلتون فریدمن برای توصیف اقتصاد شیلی در زمان پینوشه از ترکیب «معجزه شیلی» استفاده کرد.
آنچه امروز مردم شیلی به آن اعتراض میکنند نتیجه سالها حاکمیت نظریات میلتون فریدمن بر این کشور است. در حال حاضر در شیلی ۳۰ درصد از ثروت در اختیار فقط یک درصد از مردم قرار دارد. شیلی از نظر میزان نابرابری در منطقه بهاتفاق برزیل در جایگاه اول قرار دارد. فرجام اعتراضات شیلی در هفته های اخیر این بود که همه پرسی در مورد قانون اساسی جدید برگزار شود که این امر در فروکش کردن اعتراضات موثر بود. تحت این همه پرسی از مردم شیلی پرسیده خواهد شد که آیا ایده ایجاد قانون اساسی جدید را می پذیرند یا خیر. پس از هفته ها اعتراض و تظاهرات خشونت بار، اکثر نظرسنجی ها نشان می دهد که جنبش اعتراضی شیلی از حمایت ۷۵ درصد از مردم این کشور برخوردار است.
در گفتگو با ناصر فکوهی، استاد انسانشناسی دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ، به بررسی تأثیرات نئولیبرالیسم بر کشور شیلی و همچنین تحلیل شرایط ایران در مواجهه با اقتصاد نئولیبرالی نشستیم؛
*شیلی غالباً به عنوان الگوی موفقیت اقتصادی در آمریکای لاتین معرفی میشود. شیلی اولین کشوری است که دستورالعملهای دکترین نئولیبرالیِ تجویزشده ازسوی مکتب شیکاگو در آن به کار بسته شد. در چنین بافت و زمینهای، خیزش فعلی را چگونه باید توضیح داد؟ آیا می توان خیزش مردمی فعلی را نتیجه چهلسال سیاست های نئولیبرالی دانست؟
موقعیت شیلی و سایر کشورهای آمریکای لاتین را متأسفانه باید تا حد زیادی در چارچوب سیاستهای ژئوپلتیک آمریکا به مثابه یکی از دو قدرت اقتصادی بزرگ جهان کنونی (در کنار چین) ارزیابی کرد. این وضعیتی است که از پس از جنگ جهانی دوم به تدریج تا امروز به وجود آمده است. وضعیتی که کینز نسبت به آن هشدار می داد: جهانی به شدت پولی شده، در یک اقتصاد بازار بدون محدودیت و نئولیبرالی بر پایه اقتصاد جهانی پول و دلار-محور، با یک قدرت سیاسی – اقتصادی بزرگ که مردم آن بسیار بالاتر از سطح اقتصادی کشور خود و برغم یک اقتصادی نابرابرگرا، با یک سطح زندگی نسبتا بالا به حیات خود ادامه میدهند.
آمریکا در نقاط حساسی از جهان، سیاستی به شدت ضد دموکراتیک دارد که این امر را ما دستکم در سه منطقه آسیای جنوب شرقی، خاور میانه و آمریکای لاتین میبینیم
این وضعیت آمریکا در نیم قرن گذشته بوده، کشوری که بر اساس قرضهای خارجی عظیم که به دلار هستند، چنان قدرت نظامی خود را گسترش داده که هیچ ضعف اقتصادیای نتواند ارزش پولش را کاهش دهد، اما ما به ازای این امر، آن بوده که در نقاط حساسی از جهان، سیاستی به شدت ضد دموکراتیک را پیش بگیرد. این امر را ما دستکم در سه منطقه آسیای جنوب شرقی، خاور میانه و آمریکای لاتین میبینیم. در هر سه منطقه آمریکا از دوران جنگ سرد که روسیه تنها قدرت مقابلش بود، تا امروز که چین قدرت اقتصادی بزرگی در برابرش است و روسیه در حال تبدیل شدن به یک بازوی نظامی برای چین، همواره با وحشتی پارانویایی از روی کار آمدن حکومتهای دموکراتیک جلوگیری کرده و برای این کار آماده بوده خشونتآمیزترین رژیمها و بدترین اشکال سرکوب را بپذیرد و نادیده بگیرد؛ کودتا علیه دولت دموکراتیک دکتر مصدق در ایران در ۱۹۵۳ و روی کار آوردن یک دیکتاتور نظامی در ایران، تجربه کودتا و دیکتاتوری سوهارتو در اندونزی در ۱۹۶۵ و تجربه حکومتهای نظامی در آمریکای لاتین که دولتهای قانونی را در دهه ۱۹۷۰ سرنگون کردند، معدودی از نمونههای بسیار این سیاست آمریکا هستند.
اصولا چندان امکانی برای دموکراسی سیاسی و عدالت اقتصادی در مناطق حساس و ژئوپلیتیک که در آنها آمریکا باید قدرت نظامی خود را به کرسی مینشاند یا بنشاند وجود ندارد، از این رو موقعیت کنونی شیلی را باید میراثی از این سیاست دانست و نه تنها حاصل اجرای یک رویکرد اقتصادی لیبرالی و سپس نئولیبرالی
بنابراین سیاست، اصولاً چندان امکانی برای دموکراسی سیاسی و عدالت اقتصادی در مناطق حساس و ژئوپلیتیک که در آنها آمریکا باید قدرت نظامی خود را به کرسی مینشاند یا بنشاند وجود ندارد. هم از این رو موقعیت کنونی شیلی را باید میراثی از این سیاست دانست و نه تنها حاصل اجرای یک رویکرد اقتصادی لیبرالی و سپس نئولیبرالی.
بنابراین باید در نظر داشته باشیم که چرخه معیوب سیاست نظامیگرای آمریکا و تأمین موقعیت طبقه متوسط این کشور بر اساس ضمانت نظامی دلار به مثابه پول جهان از مهم ترین عواملی است که در طول نیم قرن اخیر این کشور را به تشویق سیاستهای نئولیبرالی در همه جای جهان کشانده، زیرا این باور، شاید درست، وجود دارد که در کوتاه و میان مدت، دیکتاتوریها، حکومتهای دزدسالار و پوپولیستی راستگرا و فاسد، با سیاست نئولیبرالی برغم تنشهایی که به دلیل نابرابریهای اقتصادی – اجتماعی در جوامع خود ایجاد میکنند، بهتر میتوانند با سیاستهای نظامیگرا و اشغال عملی جهان و تعادل شکننده کنونی آن با یک چین قدرتمند اقتصادی و یک روسیه ضعیف اقتصادی، اما قدرتمند نظامی و یک اروپای عملاً وابسته به قدرت آمریکا، سازگار باشند تا رشد نظامهای دموکراتیک ولو سوسیال دموکرات روی مدل اروپایی.