کد خبر: ۴۹۴۲۱
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۱
نقشه سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل برای انداختن تقصیر مشکلات اقتصادی کشور به گردن فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران ناموفق بوده، اما آیا اصلاح‌طلبان اکنون این وظیفه را به عهده گرفته‌اند؟
 

سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، در میان مقامات و کارشناسان خارجی و داخلی به ویژگی‌های متفاوتی شهرت دارد. در خارج از ایران و به طور خاص محافل سیاسی، نظامی و رسانه‌ای غرب، حاج قاسم را به عنوان «فرمانده سایه‌ها [۱] » می‌شناسند (جزئیات بیش‌تر)؛ کسی که اگرچه خیلی آفتابی نمی‌شود، اما در سراسر خاورمیانه هر جا که پا در میدان جنگ بگذارید، نفوذ و اختیار او مثل روز روشن است؛ تا آن‌جا که حتی آمریکایی‌ها وقتی در باتلاق گرفتار می‌شوند، راه فرار را در توسل به و تعامل با حاج قاسم می‌بینند [۲] .

 

حاج قاسم سلیمانی در میان غربی‌ها به «فرمانده سایه‌ها» مشهور است (+)

 

در همین‌باره بخوانید:

›› «فرمانده سایه‌ها»: فرماندهان آمریکایی درباره حاج قاسم چه می‌گویند

 

در داخل کشور، سرلشکر سلیمانی همزمان با محبوبیت در عین حال به مظلومیت هم شهرت پیدا کرده است. حاج قاسم اگرچه بارها بر بی‌علاقگی‌اش به حضور در دنیای سیاست و سیاست‌بازی تأکید کرده، اما متأسفانه بارها هم هدف حملات سیاسی قرار گرفته است. به نظر می‌آید هر بار که ایران به یک موفقیت بزرگ بین‌المللی در حوزه نظامی دست پیدا می‌کند، عده‌ای در داخل کشور به جای تمجید از فرمانده نیروی قدس (کاری که نویسندگان و حتی مقامات رسمی غربی تا سطح ژنرال‌های آمریکایی [۳] انجام می‌دهند)، تلاش می‌کنند هزینه‌های ادعایی حضور نظامی خارجی ایران را بیش‌تر از فواید ملموس و مشهود آن جلوه دهند.

 

خروج «فرمانده سایه‌ها» از سایه

سرلشکر قاسم سلیمانی سال ۷۶ (حدود ۲۲ سال پیش) به فرماندهی نیروی قدس منصوب شد، اما تنها چند سال است که در سطح داخلی و بین‌المللی برجسته شده است؛ اتفاقی که رسانه‌های غربی از آن با عنوان «خروج فرمانده سایه‌ها از سایه» یاد می‌کنند [۴] . تابیدن نور صحنه روی حاج قاسم و فعالیت‌هایش ضرورت داشت و بلکه ناگزیر بود، اما متأسفانه برخی عناصر داخلی از این اتفاق جهت هزینه‌تراشی برای نظام استفاده کرده‌اند. جمهوری اسلامی برای تأکید مضاعف بر نقش خیرخواهانه منطقه‌ایش و افشای بخشی از تلاش‌های بی‌وقفه نظامی و مستشاری‌اش به منظور خنثی کردن توطئه‌های خونین غربی-عربی-عبری علیه خاورمیانه، تصمیم به «رونمایی» از حاج قاسم سلیمانی گرفت. به عبارت دیگر، سیاست منطقه‌ای ایران نیاز به یک چهره ملموس داشت، اما کسی باید در رأس فعالیت‌های منطقه‌ای ایران معرفی می‌شد که دوستان ایران عاشق او شوند و دشمنان ایران از او حساب ببرند. بهترین گزینه، سردار سلیمانی بود که کشورهای متحد با ایران به او اعتماد دارند و دولت‌های متخاصم با جمهوری اسلامی او را «دشمن قابل‌احترام» خود می‌دانند.

 

سیاست منطقه‌ای ایران نیاز به چهره‌ای کاریزماتیک داشت که دوست و دشمن روی آن حساب باز کنند (+)

 

در همین‌باره بخوانید:

›› حاج قاسم؛ قوی‌ترین ژنرال خاورمیانه و معمار استراتژی قدرتمند ایران

›› اندیشکده آمریکایی: قاسم سلیمانی ما کیست؟

›› عراقی‌ها به سردار سلیمانی بیش از آمریکا اعتماد دارند

 

با این وجود، گویی شخصیت کاریزماتیک فرمانده نیروی قدس علاوه بر دشمنان قسم‌خورده جمهوری اسلامی (و چه‌بسا بیش‌تر از آن‌ها) موجب وحشت عده‌ای در داخل کشور شده است؛ افرادی که حاج قاسم را مانعی در مقابل اجرای «دستورکار» خود می‌بینند. اما این‌که آیا این دستورکار از جانب یک بازیگر خارجی صادر شده یا از بطن یک نظریه داخلی نشأت گرفته، موضوعی است که در ادامه این گزارش بررسی خواهیم کرد.

 

عملیات‌های خارجی برای ترور فیزیکی سردار سلیمانی

اواسط مهرماه امسال بود که حجت‌الاسلام حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، از خنثی شدن عملیات ترور سردار سلیمانی در کرمان خبر داد [۵] . این عملیات که به گفته طائب قرار بود توسط عناصر وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی عبری-عربی انجام شود، صرفاً یکی از توطئه‌هایی است که در خارج از مرزهای ایران علیه فرمانده نیروی قدس طراحی می‌شود. در یکی دیگر از شناخته‌شده‌ترینِ این توطئه‌ها، چنان‌که ژنرال «استنلی مک‌کریستال» فرمانده وقت نیروهای عملیات ویژه آمریکا در عراق، می‌گوید نیروهای آمریکایی سال ۲۰۰۶ قصد دستگیری یا ترور حاج قاسم در شمال عراق را داشته‌اند.

 

 
 
 
جزئیات نقشه ناکام ترور حاج قاسم از زبان حجت‌الاسلام حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران [دانلود]

 

مک‌کریستال این عملیات ادعایی را این‌گونه تعریف می‌کند:

کاروانی را دیدیم که داشت وارد شمال عراق می‌شد. گزارش‌هایی هم وجود داشت که نشان می‌دادند قاسم سلیمانی احتمالاً همراه این کاروان است. این سؤال را پرسیدیم که خب الآن چه کار بکنیم. آیا با یک یورش به این کاروان حمله کنیم؟ آن را بمباران کنیم؟ یا هیچ کاری نکنیم. صددرصد مطمئن نبودیم که اولاً آیا سلیمانی در کاروان هست یا نه. و دوماً آیا اختیار یا منطق کافی برای حمله به سلیمانی و به طور خاص کشتن او را داریم یا نه. مسئله، بسیار ریسکی بود. مانند یک عملیات ایست ضدتروریستی نبود که فرود بیاییم و روی زمین درگیری و تیراندازی به وجود بیاید؛ بیش‌تر شبیه یک عملیات پلیسی بود. [در این حمله، پنج ایرانی را که می‌گفتند دیپلمات هستند، دستگیر کردیم.] پس از مصاحبه با آن‌ها، مطمئن شدیم که همه‌شان اعضای نیروی قدس هستند. با این حال، هرگز نتوانستیم به یقین برسیم که آیا آن شب قاسم سلیمانی در آن کاروان حضور داشته یا نه. ما اعتقاد داشتیم که سلیمانی با کاروان بوده است. من بعدها هیچ دلیلی پیدا نکردم که متقاعد شوم همراه کاروان نبوده است. احتمالاً همان زمان مسیرش را کج کرده بود.

اگرچه به استناد ادعاهای یک فرمانده آمریکایی نمی‌توان صحت این عملیات ترور را تأیید کرد، اما به نظر می‌آید، چند وقت بعد، عملیات حیرت‌انگیز نفوذ به قلب پایگاه نظامیان آمریکایی در عراق و ربودن پنج سرباز آمریکایی در روز روشن آن‌گونه که «دیوید پترائوس» فرمانده سابق نیروی آمریکایی در عراق تعریف می‌کند، واکنشی به تلاش نافرجام برای ترور حاج قاسم بوده است. (جزئیات این عملیات‌ها و دیدگاه فرماندهان آمریکایی درباره فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را می‌توانید از این‌جا بخوانید.)

 

«استنلی مک‌کریستال» فرمانده سابق عملیات‌های ویژه آمریکا در عراق مدعی است سال ۲۰۰۶ قصد دستگیری یا ترور حاج قاسم را داشته است

 

عملیات رژیم صهیونیستی برای ترور شخصیتی حاج قاسم

صدالبته عملیات‌های تروریستی خارجی علیه حاج قاسم به همین دو مورد خلاصه نمی‌شود و حتی محدود به حوزه نظامی و ترور فیزیکی وی هم نیست. نه تنها عملیات‌های ترور فیزیکی فرمانده نیروی قدس تا به امروز به لطف خداوند ناکام مانده، بلکه اکنون شواهد نشان می‌دهد یک عملیات خارجی با هدف ترور شخصیت سردار سلیمانی هم مفتضحانه شکست خورده و اتفاقاً نتیجه معکوس داشته است. جزئیات این خبر در نشریه اینترنتی «اینتلیجنس آنلاین» منتشر شده و به طور اختصاصی در اختیار مشرق قرار گرفته است. اینتلیجنس آنلاین، متعلق به انتشارات فرانسوی «ایندیگو [۶] »، سابقه فعالیت حدود ۴۰ ساله در حوزه اطلاعاتی دارد و ادعا می‌کند تمامی گزارش‌هایش اختصاصی هستند و از منابعش در آمریکای شمالی، اروپا، آسیا و خاورمیانه مخابره می‌شوند [۷] .

این پایگاه اینترنتی در خبری تحت عنوان «نتیجه معکوس عملیات نفوذ علیه قاسم سلیمانی [۸] » توضیح می‌دهد که چگونه سرویس‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی تلاش کرده‌اند تا با مقصر معرفی کردن سردار سلیمانی به خاطر مشکلات اقتصادی در ایران، فرمانده نیروی قدس را در موضع انفعال قرار دهند. در ابتدای این خبر می‌خوانیم:

عملیات تبلیغاتی سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل علیه قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، با شکست مواجه شده است. این عملیات که از سه سال پیش آغاز شده بود، توسط گروه کوچکی انجام می‌شد که به طور مشترک از اعضای سرویس اطلاعاتی ارتش اسرائیل موسوم به «آمان» و [سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل موسوم به «سازمان اطلاعات و عملیات‌های ویژه» یا همان] «موساد» تشکیل شده بود. هدف از این عملیات، ایجاد اختلاف میان سلیمانی و [آیت‌الله سید] علی خامنه‌ای، رهبر عالی ایران، و همچنین [کاهش محبوبیت سلیمانی در میان] افکار عمومی ایران بوده است.

 

یکی از اهداف توطئه ترور شخصیتی حاج قاسم، ایجاد اختلاف میان او با رهبر انقلاب بود (+)

 

افزایش علاقه به قاسم سلیمانی پس از عملیات اسرائیل؛ عدو شود سبب خیر

مهم‌ترین نکته در خبر اینتلیجنس آنلاین، توصیف شیوه‌ای است که سرویس‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی قصد داشته‌اند آن را برای انجام عملیات نفوذ در افکار عمومی ایران به کار ببندند: تأکید بر وجود ارتباط میان حضور نظامی ایران در خارج از کشور و وضعیت اقتصاد در درون کشور؛ خط فکری‌ای که منطبق بر شبه‌منطق پشت استدلال‌های یک جناح سیاسی در داخل ایران است، که در ادامه بیش‌تر درباره آن خواهید خواند. پایگاه نشریه اینتلیجنس آنلاین در تشریح روش مدنظر صهیونیست‌ها برای ترور شخصیتی حاج قاسم می‌نویسد:

این عملیات، زمانی به اوج خود رسید که تلاش شد تا با استفاده از وب‌سایت‌ها، مطبوعات و [اثرگذاری روی] افکار عمومی، سلیمانی به عنوان مقصر بحران اقتصادی در ایران به تصویر کشیده شود. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، «آویو کوخاوی» رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل، و «یوسی کوهن» رئیس موساد این نظریه را مطرح کردند که هزینه عملیات‌های نظامی ایران در سوریه، عراق، لبنان و یمن از تحمل مالیات‌دهندگان ایرانی خارج است.

 

 
 
 
نتانیاهو: «می‌خواهید سه تهدید بزرگ علیه اسرائیل را بشناسید؟ ایران، ایران، ایران» (انگلیسی) [دانلود]

 

در همین‌باره بخوانید:

›› حضور نیروهای حاج قاسم پشت مرزهای رژیم صهیونیستی

›› حاج قاسم چگونه قدرت نظامی جمهوری اسلامی را چندبرابر کرد

 

البته اینتلیجنس آنلاین به نقل از خود صهیونیست‌ها به شکست این عملیات و پیامدهای معکوس آن هم اذعان می‌کند. این پایگاه اینترنتی می‌نویسد:

منابع اسرائیلی اعتراف کرده‌اند که این عملیات با شکست مواجه شده است، چراکه تل‌آویو از درک این واقعیت عاجز بوده که مردم [ایران] می‌دانند سلیمانی تنها از دستورات [آیت‌الله] خامنه‌ای تبعیت می‌کند [و بنابراین ایجاد اختلاف میان فرمانده نیروی قدس و مردم ممکن نیست]. برخی منابع می‌گویند این عملیات حتی نتیجه معکوس هم داشته و صرفاً موجب تقویت وفاداری [به سلیمانی] در نظام ایران شده است. به علاوه، این عملیات تبلیغاتی به عنوان نشانه‌ای از در معرض خطر بودن جان سلیمانی تلقی شده و لایحه‌های امنیتی پیرامون وی در نتیجه این عملیات تقویت شده‌اند.

نشریه اینتلیجنس آنلاین در انتهای خبر خود مدعی می‌شود که استراتژی نظامی ایران مقابل رژیم صهیونیستی هم اکنون به صلاحدید قاسم سلیمانی تغییر پیدا کرده و از «آمادگی برای مهار» به «مقابله به مثل» تبدیل شده است. این نشریه اینترنتی ادعا می‌کند:

سلیمانی [آیت‌الله] خامنه‌ای را متقاعد کرده است که به او اجازه تغییر استراتژی ایران را بدهد. تهران به دلیل مشکلات اقتصادی در نتیجه تحریم‌های آمریکا و عملیات‌های نظامی‌اش در خاورمیانه، تا پیش از این صرفاً آماده بود تا حملات اسرائیل علیه نیروها و تجهیزات ایران در منطقه را مهار کند. اما طبق گزارش سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل، جمهوری اسلامی اکنون یک رویکرد استراتژیک جدید را اتخاذ کرده و قصد دارد به هرگونه حمله‌ای از جانب اسرائیل واکنشی متناسب نشان دهد.

 

صهیونیست‌ها از درک این واقعیت عاجز هستند که حاج قاسم تنها از رهبر انقلاب است که دستور می‌گیرد (+)

 

تردستی صهیونیست‌ها روی صحنه نمایش اصلاح‌طلبان

اگرچه صهیونیست‌ها به شکست عملیات ترور شخصیت حاج قاسم اعتراف کرده‌اند، اما گذری بر اظهارات برخی اصلاح‌طلبان طی هفته‌های گذشته نشان می‌دهد تردستی «انداختن تقصیر مشکلات اقتصادی کشور به گردن قاسم سلیمانی» تنها از صهیونیست‌ها برنمی‌آید، بلکه این برنامه روی صحنه نمایش اصلاح‌طلبان هم اجرا شده است.

به عنوان نمونه، «محسن امین‌زاده» از مقامات وزارت خارجه دولت اصلاحات، مشکلات معیشتی مردم را نتیجه حضور نظامی ایران در کشورهایی مانند سوریه می‌داند و معتقد است که جمهوری اسلامی «معیشت مردم را به جنگ در سوریه فروخت [۹] »، چون حاضر نشد حل بحران سوریه را از دست نیروهای نظامی خارج کند و به دست وزارت خارجه‌ای بسپارد که می‌خواست در سوریه پشت آمریکا دربیاید و در عوض شاید برجام را نجات بدهد.

این فعال اصلاح‌طلب حتی پا را از حوزه اقتصادی هم فراتر گذاشته و اشکالات موجود در سیاست خارجی کشور را هم به گردن نیروهای نظامی کشور می‌اندازد. وی مدعی است که نظامیان و طبیعتاً در رأس آن‌ها حاج قاسم در حوزه سیاست خارجی کشور وارد شده‌اند و نتیجه این مسئله «مخرب، بحران‌ساز و فرصت‌سوز بوده است [۱۰] 

امین‌زاده همچنین پیامد ورود نظامیان به سیاست خارجی را متوجه کل نظام می‌داند و می‌گوید: «شیوه عمل نظامیان کشور در بر هم زدن مناسبات متعارف دیپلماتیک در سفر مقامات عالی روسیه و سوریه و فعالیت‌های دیپلماتیک مرتبط با روسیه، سوریه، لبنان، یمن و غیره، تنها تحقیر مسئولان دیپلماسی کشور نیست، بلکه نوعی نمایش نابسامانی در نظام و تحقیر ملی است.»

این اظهارات که مخصوصاً به ناهماهنگی در درون دولت و حضور نداشتن محمدجواد ظریف، وزیر خارجه، در یکی از جلسات در جریان سفر مهم بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، به ایران اشاره دارد، در حالی است که ضعف دستگاه دیپلماسی دولت روحانی در سیاست‌های منطقه‌ای، نشریه آمریکایی واشینگتن‌اگزمینر را دو سال پیش وادار کرد تا به نقش مؤثر حاج قاسم در شکل‌دهی به تحولات خاورمیانه و پیاده کردن اراده جمهوری اسلامی در منطقه اعتراف نماید و حتی از قاسم سلیمانی به‌زعم خودش تحت عنوان «وزیر خارجه واقعی ایران» یاد کند [۱۱] .

 

انتشار این تصویر از حاج قاسم در نشست روحانی با بشار اسد در جریان سفر اواخر سال گذشته رئیس‌جمهور سوریه به ایران برای برخی خیلی گران تمام شد (+)

 

در همین‌باره بخوانید:

›› سفر بشار اسد به تهران؛ چرا همه سراغ حاج قاسم را می‌گیرند؟

›› قاسم سلیمانی وزیر خارجه دوم ایران است

 

علاوه بر امین‌زاده، افراد دیگری هم مستقیماً ضعف دولت در اداره امور داخلی کشور را به گردن نیروهای نظامی و به طور خاص سپاه پاسداران انداخته‌اند. به عنوان مثال، «ابراهیم اصغرزاده» فعال اصلاح‌طلب، ادعا می‌کند مشکلات شهرداری تهران به این خاطر است که «هنوز تهران دست نظامی‌هاست. در حالی که ده‌ها شرکت پیمان‌کار و مهندسی مشاور بی‌کارند یا قادر به دریافت مطالباتشان نیستند [۱۲] .» ضمناً علی مطهری، نماینده مجلس و چهره نزدیک به اصلاح‌طلبان در انتقاد از حضور نیروهای نظامی در فعالیت‌های غیرنظامی در کشور می‌گوید: «این‌ها [نظامی‌ها] صرفاً کار خودشان را نمی‌کنند، مشغول کارهای غیرخودشان هم هستند. این کارهای عمرانی و افتتاح طرح‌ها کار نظامی‌ها نیست. این‌ها دخالت در کارهای دیگران است. ارزیابی درست از کار نظامی‌ها زمانی است که خدای ناکرده جنگی رخ دهد و اتفاقی بیفتد. الآن که اتفاقی نیفتاده.»

اصلاح‌طلبان با طرح اظهاراتی مانند این‌که «انتظار پایداری اقتدار نظامی و امنیتی بدون کسب اقتدار اقتصادی، انتظار بیهوده‌ای است [۱۳] » و برقراری ارتباط میان حوزه‌های اقتصادی و نظامی کشور به دنبال انداختن تقصیر مشکلات اقتصادی به گردن نیروهای نظامی و اثبات این استدلال هستند که جمهوری اسلامی باید تضمین اقتصاد را بر تأمین امنیت ترجیح بدهد. این مغالطه مهم جای تأمل بیش‌تری دارد و موضوعی است که در بخش انتهایی گزارش به آن می‌پردازیم.

 

آن‌هایی که به ورود نیروهای نظامی به حوزه‌های غیرنظامی انتقاد می‌کنند، چه راه‌حلی برای رخوت دولت در این حوزه‌ها دارند؟ (+)

 

دستور مستقیم اسرائیل یا ماهیت اصلاح‌طلبی؛ مشکل کدام است؟

با توجه به اظهاراتی که در بالا یادآوری شد، ضرورت یک نکته اثبات می‌شود: نباید از ترویج نظریه‌ای غافل شد که علاوه بر سران اسرائیل، متأسفانه توسط اصلاح‌طلبان در داخل کشور پر و بال داده شده و خام‌اندیشانه (چه‌بسا خائنانه) تلاش دارد تا حضور نظامی جمهوری اسلامی در کشورهای همسایه و معادلات منطقه با هدف تأمین و تضمین امنیت ایران را پرهزینه معرفی کند، در حالی که اتفاقاً یکی از معضلات پیش روی ماجراجویی‌های آمریکا در خاورمیانه این است که در مقابل عملیات‌های چندین میلیارد دلاری پنتاگون، ایرانی قرار دارد که با پرداخت هزینه‌ای حداقلی و با استفاده از نیروهای نیابتی و جنگ نامتقارن، شکست را به نیروهای آمریکایی تحمیل می‌کند.

اصلاح‌طلبان بر اساس دروغ «حضور منطقه‌ای پرهزینه ایران» فرضیه غلطی را ساخته‌اند مبنی بر این‌که مشکلات اقتصادی کشور در ارتباط با و حتی نتیجه هزینه‌هایی است که جمهوری اسلامی در خارج از مرزها می‌پردازد. افرادی که از تجربه برجام درس نگرفته‌اند و اقتصاد کشور را به امید آمریکا و اروپا به دست باد سپرده‌اند و با وعده دشمنان به قربانگاه «کارگروه اقدام مالی» برده‌اند، اکنون می‌کوشند تا بار مشکلات اقتصادی را از روی دوش مدیران بی‌کفایت برداشته و بر دوش حافظان امنیت کشور بگذارند.

 

در همین‌باره بخوانید:

›› اقتصاد ایران وسط الاکلنگ آمریکا – اروپا

›› آیا گزارش‌های ایران در کارگروه اقدام مالی به وزارت خزانه‌داری آمریکا رونوشت می‌شود؟

›› استراتژی «ضدتروریسم» آمریکا و بلایی که ترامپ با FATF بر سر برجام می‌آورد

›› پیوستن به «کارگروه اقدام مالی» میخ آخر بر تابوت برجام است

 

اردوگاه اصلاحات نه تنها بر اساس یک دروغ به یک فرضیه غلط رسیده، بلکه بر پایه این فرضیه غلط یک استدلال بی‌اساس هم استوار کرده است؛ این‌که «چون هزینه‌های امنیتی موجب مشکلات اقتصادی شده» پس برای حل مشکلات معیشتی مردم باید اولویت‌های نظام را جابه‌جا کرد و اقتصاد را بالاتر از امنیت قرار داد. اصلاح‌طلبان ظاهراً نه از بینایی برخوردار هستند و نه از بینش؛ نه با چشم سر می‌بینند که اوضاع اقتصادی در کشورهای جنگ‌زده و ناامن منطقه چگونه است و نه با چشم بصیرت درک می‌کنند که بالا بردن اقتصاد و پایین آوردن امنیت در فهرست اولویت‌های یک کشور، چه آینده‌ای را برای آن کشور رقم می‌زند. البته این انتقادها در صورتی به اصلاح‌طلبان وارد است که اثبات نشود این تحلیل غلطشان، فقط یک خطای تحلیلی است و نه چیز دیگر.

به هر حال، این زنجیره دروغ و غلط و بی‌اساس نهایتاً به یک حلقه انجامیده است و آن این‌که «حاج قاسم در رأس حضور منطقه‌ای ایران مقصر اوضاع اقتصادی در کشور است»؛ دقیقاً همان نظریه‌ای که سرکردگان رژیم صهیونیستی، عملیات تبلیغاتی شکست‌خورده خود را حول محور آن طراحی کرده بودند.

اکنون اصلاح‌طلبان باید پاسخ دهند چه نسبتی میان خط فکری آن‌ها با طراحی‌های سرویس‌ اطلاعاتی رژیم صهیونیستی وجود دارد؛ آیا تنها یک تصادف بدون هماهنگی است که چهره‌های معروف اصلاح‌طلب عملیات طراحی‌شده صهیونیست‌ها را به بهانه‌های مختلف در کشور اجرا می‌کنند؟

 

نظرشما
پربازدیدها
آخرین اخبار