کد خبر: ۱۷۹۳۴
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۸
یادداشت/
كار نا تمام شيخ راستي! نه در ارديبهشت ٩٦ كه همانا در گرماي تابستان ١٤٠٠ رقم خواهد خورد، شيخ پيش از آنكه شوريدگي احمدي نژادي داشته باشد، عقلانيت اوبامايي دارد...
به گزارش آرانیوز، شايد اما قباي شيخ در پس غوغاي ٨٨ دوخته شد، آن جا كه نمادهاي راست و چپ در خيابان سياست از چراغ قرمز نظام عبور كرده و بزرگان در بزنگاه كافه قدرت، زير ميز رقابت زدند. با اين همه؛ دولت شيخ نه مطلوب اصلاح طلبان بود نه مغضوب اصول گرايان اما پرتگاه پوپوليسم و تدليس آن مرد! و كارنامه مردودي نخبگان جناحي، دو سر طنابي كه در ٨٨ تكانيده و در ٩٢ از هم گسيخت را در ٩٦ به هم مي رساند.

از اين روست كه شيخ اگر در آوردگاه ٩٢ مرد فصل لقب گرفت و از واگرايي جناح ها به انجام رسيد، در ميدان ٩٦ منتج به همگرايي عقلاي دو قطب سياسي كشور خواهد شد تا براي اولين بار مرد وصل باشد در سپهر انتخابات رياست جمهوري در ايران پس از ٥٧.

اين اما تنها حادثه رخ داده پس از ارديبهشت ٩٦ نخواهد بود، بيش از اين را بايد انتظار كشيد، نزديكي و اجماع بين عقلاي دو جناح حاكم موجب ريزش نومحافظه كاران و لغزش اصلاح طلبان راديكال از منتها اليه دو قطب سياسي فعال شده و همزمان با انزواي جهاني بنيادگرايي، در عرصه داخلي، جنبش ميان حالان و طبقه متوسط، نفسي اندوخته و نسبت به بازسازي جايگاه از دست رفته خود در كاست اجتماعي جامعه ايراني همت مي گمارند. و اين به معناي فرصت تازه اي است كه دولت دوم شيخ براي نوسازي جامعه مدني در ايران ١٤٠٠ به دست مي دهد و جز او به پشتوانه حضور تاريخي در سايه درخت سيب و كنار كارون و خطبه شورانگيز هفتاد و هشتي و اعتماد دستگاه هاي امنيتي؛ ياراي چنين رسالتي نيست.




اين جاست كه اصلاح طلبان با هدف گذاري رياست جمهوري ١٤٠٠ و اصولگرايان با اميد به مجلس ١٣٩٨ روي شيخ، قمار صلح جويانه اي رقم خواهند زد تا شايد اما از اين ستون به ستون شدن ها، حاجتي روا دارند.

گو اين كه از تجربه تلخ و ناگزيرانه ايتلاف حداقلي اميد در مجلس دهم نمي توان غافل شد، آن جا كه دوربرگردان لاريجاني سرنوشت ديگري براي ماراتن عارف رقم زد و دولتيان با رهاسازي تنگه احد، شايد اما به عمد تصويري از مجلس مستقر برآوردند كه نه مرهم درد باشد و نه نمك زخم. چاقوهايي كه در خاكستر كينه هاي سرنوشت مجلس دهم تيز شده اما از پيچش هاي راه آتي در ارديبهشت ٩٦ محسوب مي شود، شيخ اما هر چه شطرنج باز قهاري باشد تا حل اين دلخوري هاي درون جناحي نمي تواند تمام و كمال دلبسته ياران اصلاحي خويش و به ويژه حلقه عاليجنابان جماران تا دماوند باشد، هر چند فرياد رسايي از درون اردوگاه اصلاحات برخاسته باشد كه عبور از شيخ ممكن نيست ليكن سرنوشت دوگانه سوز مجلس دهم، مي تواند موضع جريان اصلاحي را از حمايتگر به تماشاگر فروكاهد و اين همان چيزي است كه دغدغه اين روزهاي شيخ است، شيخ در انديشه رهيافتي است كه هم ضمانت بخش اتمام وعده ها باشد، هم پايان بخش دغدغه ها و هم سفره هاي خالي و تنگ ملت را فربه تر از پيش و مطابق با انتظارات سوق دهد.

شيخ اما در اين سه سال نه حزبي به پا داشت، نه جريان سياسي مدعي و سوار بر مطالبات اجتماعي روانه كرد و نه حتي با گروه هاي غير رسمي صاحب نفوذ وارد چالش شد، يكي به ميخ و ديگري به نعل زد، او به واقع ميانه احوال بود. نه بحران ساخت و نه از بحران ها باخت. او تصويري مجسم بر ساخت كه نه مي توان به پايش افتاده و تقديسش كرد و نه از او عبور كرده و رضايت به ويرانيش داد.

زيركي شيخ، شيبي آرام از تغيير نوع سياست ورزي در جامعه ايراني بنا نهاد كه نه رفرم است، نه انقلاب و نه محافظه كاري؛ گر چه او دست علاقمندان اين رويكردها را در نوازش دولت خود وا گشاد و كم ستيزه نشد، اما تقويت قابليت اعتماد به دولتمرد يازدهم، سرمايه اجتماعي قابل اتكايي را از لابه لاي طبقات زخم خورده اين جامعه فراچنگ آورده كه او را در كارزار ٩٦، جدا از حمايت عقلا و نافذان سياسي، به كار خواهد آمد.

اين اما از درس هايي است كه سه دهه حاشيه نشيني سياست و زيست و تنفس در متن و عمق امنيت به شيخ نيك آموخته است.

او دانش آموز مكتب امام از نوفل لوشاتو، مهرآباد و بهشت زهراست، شيخي كه با هاشمي زيسته و در كنار رهبري آرام گرفته، نه چپ، نه راست. و نه معارض اين دو، همان نوشدارويي كه پس از هشت سال خشكسالي عقلانيت، كارگر افتاد و قطار را دوباره به ريل بازگردانيد.
اين همه اما دقيقا همان دلايلي نيست كه راي دهندگان ايراني را متقاعد به انتخاب مجدد شيخ از صندوق هاي راي ٩٦ خواهد كرد. 

اتاق تخريب دولت پنهان انديشه اي ديگر دارد و خرابي هاي بجا مانده، آواربرداري هاي نابخردانه و مچ گيري هاي ناجوانمردانه اگر چه جاده همواري را سامان نداده اما چرا و به راستي چرا راه شيخ از ٩٢ هموارتر مي نمايد. حال آنكه ادامه ركود و اقتصاد فلج همچنان پاشنه آشيل دولت مستقر بوده و در بر همان پاشنه اي مي چرخد كه در دولت هاي گذشته مي چرخيد.

پاسخ اما روشن است، در دوره انتقالي؛ اين دولت ايتلافي است كه مي تواند از تاراج سرمايه اجتماعي بكاهد، و شيخ بدون مدعاي استقرار دولت ملي، با حفظ و نگه داشت سرمايه هاي عقلاني بين جناحي و بدون جراحي ساخت انساني قدرت راه را براي تعامل ملي گشود و در سايه اين آرامش نسبي داخلي بود كه دست بالا را در عرصه بين المللي گرفت و نهالي كه او در جولانگاه بي اعتمادي بين المللي برآورد بي گمان روزي به بار مي نشيند و اين انتخاب ناگزير دنياست، اسلام متكي بر راي مردم و يا تلقي كوري كه اين روزها بنام اسلام گوش تا گوش غرب، خواب را از مناديان دموكراسي ستانده است.

شيخ با همان مهره چيني داخلي و گفتمان رحماني، اگر نتوانست شكست قطعي تاكتيك غرب را رقم زند چه باك، او استراتژي غرب در برابر ايران را تغيير داد، نزديكي مذبوحانه ارتجاع عربي و پوستين وارونه صهيونيستي، آخرين تلاش براي جلوگيري از تحقق روياي بزرگ قرن است، رويايي كه دست رد غرب را به سينه سلفي گري جاهلانه و بنيادگرايي صهيونيستي خواهد زد و شيخ با بيرق سفيد و سيني زيتون از تهديدات وقوع اين روياي محتمل كاست و ساز ناكوك دبه امريكايي را نبايد غافل از دلارهاي نفتي و لابي هاي صهيونيستي تعبير كرد و هوشمندانه از تكميل پازل دشمنان پرهيز نمود.

شيخ ما اگر در چهار سال نخست توانست بر زنجيره مين روبي از معضلات داخلي و تنش هاي بين المللي فايق آيد، در چهار سال دوم صدارت جنگ مغلوبه خواهد شد، ملت به نيكي دريافته اند اگر دولت هاي ششم و نهم، در چهار سال بعدي دچار بحران تحميلي يا خود ساخته شدند، اين دولت يازدهم بود كه در چهار سال اول با توالي بحران هاي داخلي و خارجي روبرو بود و چهار سال دوم او به واقع فرصتي است تا در شرايط تثبيت، نقشي از خود زند و راه خود رود.

روزهاي آتي اما خالي از رويداد و حادثه نيست، به پيش كه مي رانيم؛ جعبه سياه ورود آن مرد! به عرصه رقابت هاي انتخاباتي به زودي گشوده خواهد شد، فرار رو به جلوي دلواپسان با كانديداسازي از چهره هاي صالح و مورد احترام نظامي رنگ خواهد باخت، تصوير تيره اي كه سياه نمايان با استفاده از بنگاه هاي خبرسازي خود از وضعيت اقتصادي امروز كشور مي نمايند واقعي سازي خواهد شد، به تدريج مجال قياس گذشته تحقيرآميز گوني هاي لبريز از نامه و رانت هاي ميليارد دلاري و قاچاق محترمانه و بي بازگشت نفت و بستر فراهم كاسبي تحريم با امروزي كه دولتمردان ادب اختيار كرده اند، فساد سيستماتيك از هم پاشيده و عذرخواهي در برابر اشتباه رواج يافته و خط قرمزهاي جسورانه در برابر قانون از بين رفته است، فراهم مي آيد و شايد فرصت انتخابات ٩٦، آخرين ميخ بر تابوت افشاي افشاگري باشد كه هيج گاه ليست پنهان در جيب خود را علني نكرد.

فرصتي كه با حمله گازانبري شيخ براي هميشه شبح تهديد پوپوليسم از دامن جامعه ايراني زدوده خواهد شد، اين بت بايد شكسته شود، هراسي از تند روي نيست، ايرانيان به نيكي تجارب تلخ قانون شكني عده اي بر فراز ديوارهاي سفارت انگليس و عربستان را آزموده اند و اين امتياز براي شيخ و رفقا باقي خواهد ماند كه دست كم روي كاغذ و پشت ميز مذاكره، منطق ايراني را بر كرسي نشاده اند و اين همان چهره اي است كه ايرانيان مسلمان مدرن مراد گرفته اند و بازگشت به ادبيات لولويي و بگم بگم را هراسناكند.

از اين منظر شيخ يكي از ماست. دستاوردهايي داشته و ناكامي هايي، با اين تفاوت كه او معتقد نيست به توسعه جامعه كلنگي! او خود را در امتداد تجارب پيشين مي داند و يكي از ما، بر مقام موعظه جهانيان نمي نشيند، درس اخلاق نمي دهد تا اشكالات احتمالي مديريت اجرايي پاي محكمات نريزد، شيخ تلاشمند است تا متفاوت جلوه نكند كه نيست و ديگران هم نبودند، تا فاصله دهشتناكي كه در لايه ها مي كاود تا گسل ها پديد آورد ترميم شود.

حالا اما در آستانه آغاز كورس رقابت هاي نفس گير رياست جمهوري ٩٦، شيخ راهي جز ادامه راه آغاز گشته ندارد، او نه در قامت قهرماني است كه با پشت پا زدن به صندوقچه قدرت، نيروي اجتماعي عظيمي را پشتوانه يكي از نزديكانش گسيل داشته و خود در سايه سار قدرت ايراني در انتظار معجزه باشد و نه ژنرال شكست خورده و مغمومي را ماند كه همه راه ها را رفته و سهمي از توفيق نيافته و بر زمين فرو افتاده است تا با كناره گيري، پهلوان مرده را عشق باشد. او نه اين است و نه آن، شيخ يك كار ناتمام دارد تا مكتب او، نسل او و راه او بر تاريخ ايراني ثبت و حك و ضبط شود، شيخ نا تمام اما روياي بي تعبيري است كه يحتمل بازي قدرت در جامعه ايراني را به هرج و مرجي غير قابل كنترل تبديل ساخته و شرايط كنوني، تاب آن را ندارد.

كار نا تمام شيخ راستي! نه در ارديبهشت ٩٦ كه همانا در گرماي تابستان ١٤٠٠ رقم خواهد خورد، شيخ پيش از آنكه شوريدگي احمدي نژادي داشته باشد، عقلانيت اوبامايي دارد، اين روزها او بيش از آن كه در تشويش هم آورد ٩٦ باشد، روياي ١٤٠٠ را در ذهن خود مي پروراند، او نه براي چهار سال كه براي ١٢ سال آينده برنامه دارد، دستي كه او در ١٤٠٠ بالا مي برد همان كار نا تمام شيخ است، آنچه هاشمي نتوانست، خاتمي نكرد و احمدي نژاد نداشت، روحاني مي تواند، مي خواهد و دارد.
محمد مالی
نظرشما
پربازدیدها
آخرین اخبار